بدخویی. کج خلقی. (ناظم الاطباء). عمل زشت خوی: معاسره، زشت خویی کردن. (منتهی الارب). تو از زشت خویی نگفتی ورا. بر آتش زدی جان و دیده مرا. فردوسی. که سگ با همه زشت خویی چو مرد مر او را به دوزخ نخواهندبرد. سعدی (بوستان). اگر زشت خویی بود در سرشت نبیند ز طاووس جز پای زشت. سعدی (بوستان). تندی و بدی و زشت خویی چندانکه همی کنی نکویی. سعدی. رجوع به زشت خو و دیگر ترکیبهای آن شود
بدخویی. کج خلقی. (ناظم الاطباء). عمل زشت خوی: معاسره، زشت خویی کردن. (منتهی الارب). تو از زشت خویی نگفتی ورا. بر آتش زدی جان و دیده مرا. فردوسی. که سگ با همه زشت خویی چو مرد مر او را به دوزخ نخواهندبرد. سعدی (بوستان). اگر زشت خویی بود در سرشت نبیند ز طاووس جز پای زشت. سعدی (بوستان). تندی و بدی و زشت خویی چندانکه همی کنی نکویی. سعدی. رجوع به زشت خو و دیگر ترکیبهای آن شود